نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من توستگوش کن با لب خاموش سخن میگویمپاسخم گو به نگاهی که زبان من و توستروزگاری شد و کس مرد ره عشق ندیدحالیا چشم جهانی نگران من و توستگرچه در خلوت راز دل ما کس نرسیدهمه جا زمزمه عشق نهان من و توستگو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنهای بسا باغ و بهاران که خزان من و توستاین همه قصه فردوس و تمنای بهشتگفت و گویی و خیالی ز جهان من و توستنقش ما گو ننگارند به دیباچه عقلهرکجا نامه عشق است نشان من و توست
سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهروه از این آتش روشن که به جان من و توستخدایش بیامرزاد حکم...
ما را در سایت حکم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dmaminid بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 24 مهر 1401 ساعت: 10:56